آرش میراحمدی متولد ۴ تیر ماه ۱۳۵۰ در فراشبند استان فارس، بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران می باشد که علاوه بر بازیگری، کار نویسندگی و کارگردانی هم می کند از دیپلم تا ورود به دانشگاه
دیپلم خود را در دبیرستان مطهری گرفت و می گوید هیچکدام از خانواده ام راضی نبودند و تنها مشوقم برای کار هنری حسین اسکندری بود تا اینکه سال ۱۳۶۸ وارد دانشگاه شدم
شروع با تئاتر
به صورت حرفه ای در سال ۱۳۶۹ با نمایش «مسیح هرگز نخواهد گریست» در تالار تجربه به روی صحنه رفت و سال ۱۳۷۰ در نمایش «داستان آران» حضور داشت در قاب تصویر
کار تصویر را از سال ۱۳۷۲ وقتی ۲۲ ساله بود با مجموعه تلویزیونی «نوروز ۷۲» به کارگردانی داریوش کارگردان در کنار علی عمرانی و مهران مدیری شروع کرد
شهرت
در سال ۱۳۷۶ با مجموعه «گل های ۷۶» به کارگردانی مسعود آب پرور شناخته شد تا اینکه سال ۱۳۹۰ با مجموعه «خنده باز» به کارگردانی شهاب عباسی به اوج شهرت رسید ازدواج و فرزندان
آرش میراحمدی اردیبهشت سال ۷۴ با خانم مرجان صفابخش (طراح صحنه و لباس) ازدواج کرد که در آن زمان او ۲۳ ساله و همسرش ۱۷ ساله بود
ثمره این زندگی موفق دو فرزند (یک دختر) به نام کارمانیا و (یک پسر) به نام آرشام می باشد
نحوه آشنایی
مرجان صفابخش؛ آشنایی ما خیلی جالب بود به نوعی می شود گفت من آرش را پیدا كردم زمانی که او آن روزها برنامه نوروز ۷۲ را داشت
راستش پدر من ارتشی است و ما هم در كرمان زندگی می كردیم؛ یعنی اصالتا كرمانی هستیم، یکبار آن جمع نوروز ۷۲ در تالاری برای نیروی زمینی ۰۵ كرمان اجرا داشتند و من که آرش را قبلا در تلویزیون دیده بودم حس كردم چقدر خوش تیپ تر است
بعد از پایان برنامه به پشت صحنه كار رفتم و به او گفتم كه واقعا خوش تیپ است او هم كلی جا خورد و دفعه دومی كه او را دیدم پیشنهاد داد برای خواستگاری بیاید و من هم درجا پذیرفتم ارتباط با فرزندان
رابطه بچه ها با یكدیگر خیلی خوب است، یم اختلاف ۷ – ۶ ساله دارند و كارمانیا هوای آرشام را دارد اما به هر حال درگیری هایی هم با یكدیگر دارند
من كه كیف میكنم می بینم به هم می پرند چون معتقدم این جزء خاطرات خوب كودكی شان خواهد شد
همکاری در خانه داری
خدا را شكر این از خصوصیات ذاتی من است كه اساسی اهل مشاركت در فعالیت های خانه هستم، گاهی كه همسرم سر كار است، بچه داری میكنم و حتی غذا م یپزم
شاید حتی به قیافه ام نخورد و بگویند مثل راننده تریلیهاست، اتفاقا بچه كه بودم دوست داشتم راننده تریلی بشوم اما نشد از خوانندگی تا کارگردانی
آرش میراحمدی ته صدایی هم در خوانندگی دارد، او مدتی پیش آهنگ شادی به نام فراشبند برای تیم شهرش منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت
در مورد شروع کارگردانی اش هم می گوید: همه کارها بالاخره یک شروعی داره، چند سال پیش آقایی تهیه کننده با من تماس گرفت و اولین کار من به نام باران در آینه شکل گرفت
به پارتی بازی اعتقادی ندارم
همانطور که خودم بدون پارتی وارد این شغل شدم به این جریانات پارتی بازی اعتقاد ندارم، بازیگری که استعداد و توانایی و شعور بازیگری داشته باشد خودش راهشو پیدا میکند و این رمزه ماندگاری در این رشته است
بنای زندگی فرهنگی ما آدم ها، کتاب است؛ چون اندیشه و تجربه ثبت شده بشر است و لاجرم باید روی پله های کتاب باید بایستیم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم
نمایش هم برگرفته از تمدن و تبادل فرهنگ و داشته های بشری است، این داشته ها باید از کتاب و اندیشه دیگران گرفته شود
به دعا اعتقاد دارم
من به دعا خیلی اعتقاد دارم و حتی جلوی دوربین كه می روم مدام دعا می كنم تا انرژی خوب بگیرم، برای همین برای همسرم همیشه دعا میكنم كه حالش خوب باشد خجالتی و طلبگی
من از بچگی خجالتی بودم و اگر كسی با من حرف می زد در گوشه ای از خجالت آب می شدم به همین علت دوست داشتم دیده شوم برای همین ناخودآگاه به سمت چنین حرفه ای كشش داشتم كه مرا ببینند چون سال ها به علت خجالتی بودنم دیده نمی شدم
مدتی سمت خوشنویسی رفتم و از مدرسه، تئاتر را شروع كردم حتی در مقطعی سمت طلبگی رفتم و مقدماتی را هم گذراندم اما ادامه ندادم اعلام ابتلا به سرطان
روز پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲ آقای بازیگر با انتشار ویدیویی در شبکه اجتماعی خود اعلام کرد به سرطان پانکراس (لوزالمعده) مبتلا شده و وارد مرحله شیمی درمانی شده است درگذشت
متاسفانه آرش میراحمدی روز ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ در ۵۲ سالگی به جهت ابتلا به بیماری سرطان لوزالمعده و عدم درمان دار فانی را وداع گفت